کارگران کلمبیایی قسمت ششم


زیاد طول نکشید که پس از تصمیم جنبش به فعالیت مسلحانه چندین حادثه تروریستی نیز در کلمبیا به وقوع پیوست که برخی ها را جنبش عهده دار شد ، کارلس و آرماندو در چنین اقداماتی شرکت نکرده بودند ، اما جنبش می خواست آنها را هم به چنین اقداماتی تشویق کند
چند روز بعد ماموران به همه جای شهر ریختند و اعضای جنبش را دستگیر کردند ، آرماندو در خانه خود دستگیر شد و کارلس هم در خانه خود، عده اندکی از اعضای جنبش توانستند به بیرون از شهر فرار کنند.
دولت با عجله اقدام به محاکمه اعضای جنبش می کرد ، چهار روز بعد از دستگیری کارلس در روزنامه ی دولتی که هر روز به زندانیان می دادند خواند : (( امروز عده ای دیگر از تروریست ها اعدام شدند نام اعدامیان به شرح زیر است 1-آرماندو دیاگو... 2- ...)) او در جای خود میخکوب شد ، دستانش به لرزه در آمد و اشکی  از چشمش بیرون آمد... آرماندو... آنها آرماندو را تیرباران کرده بودند...


روز ها به سرعت می گذشت ، کارلسِ پیر دیگر تحمل نداشت ، از سویی دوری از خانواده او را عذاب می داد و از سویی غم آرماندو ،او در گوشه ای از اتاق انفرادی خود در زندان دراز کشیده بود و به پنجره ی کوچکی که در بالای دیوار قرار داشت و رنگ آبی آسمان دیده می شد نگاه می کرد ، سرودی را تلفظ می کرد ، سرودی ایتالیایی ، او آن سرود را در جلسات جنبش شنیده بود ، ایتالیایی بلد نبود ولی معنی چیز هایی را که در سرود بود به او گفته بودند ، او هنگام خواندن سعی می کرد کلمات ایتالیایی را درست تلفظ کند

او می خواند:
    Una mattina mi son svegliato,
    o bella, ciao! bella, ciao! bella, ciao, ciao, ciao!
    Una mattina mi son svegliato,
    e ho trovato l'invasor.
    یک روز از خواب برخاستم
    آه خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!
    یک روز از خواب برخاستم
    دشمن همه جا را گرفته بود
    O partigiano, portami via,
    o bella, ciao! bella, ciao! bella, ciao, ciao, ciao!
    O partigiano, portami via,
    ché mi sento di morir.
        ای مبارز مرا با خود ببر
        آه خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!
        ای مبارز مرا با خود ببر
        زیرا شهادت را نزدیک می‌بینم
    E se io muoio da partigiano,
     o bella, ciao! bella, ciao! bella, ciao, ciao, ciao!
    E se io muoio da partigiano,
       tu mi devi seppellir.
اگر به عنوان یک مبارز کشته شدم
آه خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!
اگر به عنوان یک مبارز کشته شدم
تو باید مرا به خاک بسپاری...


او لحظه ای دستش را بالا برد به سوی پنجره بعد آه بلندی کشید... دستش به زمین افتاد ، چشمانش گشاد شد و بدنش آرام ، او مُرده بود...

#ادامه_دارد

👤#یاشار_کرمی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کینه پناهی قسمت ششم

کینه پناهی فصل اول قسمت یازدهم