کینه پناهی قسمت ششم
... همچنان که عماد بر روی صندلی نشسته بود با صدای ((داک)) جهان آرای فنجان چای را روی میز گذاشت و جبارزاد و تیلا به آنچیزی که در تلفن همراهشان به یکدیگر نشان می دادند خندیدند ، پناهی هم ورقه ای را که در روی میز بود می خواند و هنگام خواندن آن به نشانه تایید از دهانش صدایی شبیه ((همم همم)) می آمد و انگشتانش را روی میز شبیه نواختن پیانو حرکت می داد عماد نفس عمیقی کشید ، صدای قلبش را می شنید ، قلبش کم می ماند از قفسه سینه اش بیرون بزند ، عماد برای آن چیزی که قرار بود بشنود ، دیگر صبر نداشت پناهی که این مسئله را متوجه شده بود شروع به توضیح دادن کرد : (( بالام ، بیز بیدانا بویوک پروژه یه گوره سنی بوردا ساخلامیشیخ...)) (( علم داها بیزه موازی دنیالاردا گئت گل الماخ امکانین وئریپ ده، آنجاق موازی دنیالاردا ایش بیزیم دنیاداکی کیمین دییر ، بوردا زامبی لر وار و بیز اگر ایستیریخ بو دنیالاردا دا زندگانلیخ الیاخ گلح بو زامبی لری آرادان آپاراخ... )) (( وحشت دکترلاری ایندی بو شرایطی یارادیپ لار و سن بو ایشی گورماغا لاب یاخجی گزینه سن...)) عماد پس از شنیدن همه توضیحات پناهی و کسب اطلاعات در مورد پروژه ...
نظرات
ارسال یک نظر